سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زمستان 1384 - الانتصار




یا دانشمند باش یا دانشجو یا شنونده و یا دوستدار و پنجمی مباش که هلاک می گردی . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله] پارسی بلاگ، پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ
اوقات شرعی
کل بازدیدها:6727 .:. بازدید امروز:2
موضوعات وبلاگ
 

لینک به لوگوی من
زمستان 1384 - الانتصار
 

دوستان من
 

جستجو در متن وبلاگ

جستجو:
 

اشتراک در خبرنامه
 
 

آرشیو
 

آهنگ وبلاگ
 

وضعیت من در یاهو
 
  •    به درک نویسنده: رضاحقیقی
    پنج شنبه 84/12/25 ساعت 12:59 صبح
     

     

     بعضی از دوستان در جواب این دغدغه " اشاعه شبهات و تخریب وجهه اسلام " می فر مایند : آقا حق مشخص است قد تبین الرشد من الغی با دروغ پراکنی اینها که چهره اسلام مخدوش نمی شود. برای هر کس هم شبهه ایجاد شد خوب برود تحقیق کند. نکرد! به درک که گمراه شد.

    اما عزیزان!

    خطاب کلکم راع و کلکم مسئول که لابد به هیچ وجه ما نبوده ایم . چوپان وقتی بره اش گم می شود چه می کند؟

    اصلا این بحث نه ! مگر نه اینکه روایت داریم  اگر یکنفر را به راه بیاوریم از هر آنچه در زمین است برایمان بهتر است .

    خوب این امکان و شانس مثل دانه دارد از آسمان می ریزد . باید دانه برداریم و آنوقت است که اگر دستمان خالی ماند به درک که خالی ماند.

     

                      


      نظرات دیگران ( )

  •    تمدید مهلت نویسنده: رضاحقیقی
    یکشنبه 84/12/21 ساعت 9:4 صبح
     

     

    می خواستم مطلب جدید بگذارم  ولی گفتم بمونم چند تا نظر حسابی و خفن در باره این مطلب بدین بعد . بابا لازمه


      نظرات دیگران ( )

  •    تخریب چهرۀ اسلام و عقب ماندگی ما نویسنده: رضاحقیقی
    جمعه 84/12/19 ساعت 5:28 عصر
     

    دنیا  حدود صد سال پیش شروع  کرد به جلو زدن از ما و به این ترتیب صد سال لز ما جلوتر است. اما بقول عزیزی ما هزار سال از دنیا عقب تریم! زمانی بود که اگر کتابی نوشته می شد و شبهاتی وارد می نمود به مسائل اسلام و تشیع ،چندین کتاب در رد و جئاب به آن  نوشته می شد . اما افسوس که الان از خدا بی خبرانی ( شاید بهتر باشد بگویم خبر دار  و دشمن  با خدا ) شبهات هزار ساله و پوسیدۀ قدیمی ملحدین و پاسخ داده شده و حل گردیده را رنگ ولعاب  زده و به خورد جوانان وحتی پیران می دهند و ما زحمت به خودمان نمی دهیم که اقل جواب های داده شده در هزار سال قبل را از میان کتب بیرون کشیده بیان کنیم.

    چندی پیش از طرف عده ای با ادعای روشنفکری و تحصیلات عالیه مورد سوال قرار گرفتم با شبهات و ایرادات فقهی و فلسفی.

    جالب اینکه جواب تمام آنها را در کتب و متون مشهور خودمان یافتم. دم دستی ترین آنها تفسیر المیزان  بود که به راحتی جواب خیلی از آنها را در خود داشت و تازه بسیاری از آنها را از متون قرون  اولیه اسلام  نقل نموده بود.

    مدتی قبل هم در جواب مطلبی که دکتر سروش عنوان کرده بودند، آیت الله سبحانی  فرمودند که این مطلب را در فلان کتاب در دهۀ چهل جواب داده ام مراجعه بفر مایید!!

    در وبلاگ حرفهای جوانی به نقل از روزنامه الیوسف مصر  آورده بود که بر اساس تحقیق الازهر بیش از ده هزار سایت اینترنتی سرگرم فعالیت تخریبی علیه اسلام و مسلمانان هستند .

    این بررسی میزان هزینه اختصاص یافته برای این سایتها را بیش از یک میلیارد دلار تخمین زده است .

     

    باید وقت گذاشته شود و از منابع مختلف این شبهات را   که برای تخریب وجهه اسلام  عموماٌ  و اعتقاد  بعض مسلمین خصوصاٌ  اشاعه داده می شود پیدا کنیم و جواب داده انتقال بدهیم. در این خصوص چه کار می توانید بکنید و چه نظر و راهنمایی دارید ؟؟

      

                        


      نظرات دیگران ( )

  •    تاریخچه مختصر حیات امام کاظم علیه السلام نویسنده: رضاحقیقی
    چهارشنبه 84/12/17 ساعت 12:30 صبح
     

     ابو الحسن موسى بن جعفر(ع)، امام هفتم از ائمه اثنى عشر(ع)و نهمین معصوم از چهارده معصوم(ع)است .تولد آن حضرت در ابواء(منزلى میان مکه و مدینه)به روز یکشنبه هفتم صفر سال 128 یا 129 ه.ق. واقع شد.به جهت کثرت زهد و عبادتش معروف به العبد الصالح و به جهت حلم و فرو خوردن خشم و صبر بر مشقات و آلام زمانه مشهور به الکاظم گردید.

     کنیه آن حضرت ابو ابراهیم بوده ولى به ابو على نیز معروف بوده‏اند.مادر آن حضرت حمیده کنیزى از اهل بربر(مغرب)یا از اهل اندلس(اسپانیا)بوده است و نام پدر این بانو را صاعد بربرى گفته‏اند.حمیده به »حمیدة البربریة« و »حمیدة المصفاة« نیز معروف بوده است.برادران دیگر امام از این بانو اسحاق و محمد دیباج بوده‏اند.

     امام موسى الکاظم(ع)هنوز کودک بود که فقهاى مشهور مثل ابو حنیفه از او مسأله مى‏پرسیدند و کسب علم مى‏کردند.بعد از رحلت پدر بزرگوارش امام صادق(ع)(148 ه.ق.)در بیست سالگى به امامت رسید و 35 سال رهبرى و ولایت شیعیان را بر عهده داشت.قد متوسط و رنگ سبزه سیر و محاسن انبوه داشت.نقش نگینش»حسبی اللّه«و به روایتى»الملک للّه وحده«بود.

     در زمان حیات امام صادق(ع)کسانى از اصحاب آن حضرت معتقد بودند پس از ایشان اسماعیل امام خواهد شد. اسماعیل در زمان حیات پدر از دنیا رفت ولى کسانى مرگ او را باور نکردند و او را همچنان امام دانستند.پس از وفات حضرت صادق(ع)عده‏اى از اینان چون از حیات اسماعیل مأیوس شدند، پسر او محمد بن اسماعیل را امام دانستند و اسماعیلیه امروز بر این عقیده هستند و پس از او پسر او را امام مى‏دانند و سپس پسرش را و ... به تفصیلى که در کتب اسماعیلیه مذکور است.

     پس از وفات حضرت صادق(ع) بزرگترین فرزند ایشان عبد اللّه نام داشت که بعضى او را عبد اللّه افطح مى‏دانند.این عبد اللّه مقام و منزلت پسران دیگر حضرت صادق(ع)را نداشت و به قول شیخ مفید در ارشاد متهم بود که در اعتقادات با پدرش مخالف است و چون بزرگترین برادرانش از جهت سن و سال بود ادعاى امامت کرد و برخى نیز از او پیروى کردند.اما چون ضعف دعوى و دانش او را دیدند روى از او برتافتند و فقط عده قلیلى از او پیروى کردند که به فطحیه موسوم هستند.

     اسحاق برادر دیگر امام موسى الکاظم(ع) به ورع و صلاح و اجتهاد معروف بود و امامت برادرش موسى کاظم(ع)را قبول داشت و از پدرش روایت مى‏کرد که او تصریح بر امامت آن حضرت کرده است.برادر دیگر آن حضرت به نام محمد بن جعفر مردى سخى و شجاع و از زیدیه جارودیه بود و در زمان مأمون در خراسان وفات یافت.

     اما جلالت قدر و علو شأن و مکارم اخلاق و دانش وسیع حضرت امام موسى کاظم(ع)بقدرى بارز و روشن بود که اکثریت شیعه پس از وفات امام صادق(ع)به امامت او گرویدند و علاوه بر این بسیارى از شیوخ و خواص اصحاب حضرت صادق(ع)مانند مفضل بن عمر جعفى و معاذ بن کثیر و صفوان جمال و یعقوب سراج نص صریح امامت حضرت موسى الکاظم(ع)را از امام صادق(ع)روایت کرده‏اند و بدین ترتیب امامت ایشان در نظر اکثریت شیعه مسجل گردید.

     حضرتش در علم و حلم و تواضع و مکارم اخلاق و کثرت صدقات و سخاوت و بخشندگى ضرب المثل بود.بدان و بداندیشان را با عفو و احسان بى‏کران خویش تربیت مى‏فرمود.شبها بطور ناشناس در کوچه‏هاى مدینه مى‏گشت و به مستمندان کمک مى‏کرد.مبلغ دویست، سیصد و چهارصد دینار در کیسه‏ها مى‏گذاشت و در مدینه میان نیازمندان قسمت مى‏کرد.کیسه‏هاى موسى بن جعفر در مدینه معروف بود و اگر به کسى یک صره(کیسه) مى‏رسید بى‏نیاز مى‏گشت.معذلک در اتاقى که نماز مى‏گزارد جز بوریا و مصحف و شمشیر چیزى نبود.

     مهدى خلیفه عباسى امام را در بغداد بازداشت کرد اما بر اثر خوابى که دید و نیز تحت تأثیر شخصیت امام از او عذرخواهى نمود و به مدینه‏اش بازگرداند.گویند که مهدى از امام تعهد گرفت که بر او و فرزندانش خروج نکند.این روایت نشان مى‏دهد که امام کاظم(ع)خروج و قیام را در آن زمان صلاح و شایسته نمى‏دانسته است.

     ایشان با آنکه از جهت کثرت عبادت و زهد به»العبد الصالح«معروف بوده‏اند بقدرى در انظار مردم مقامى والا و ارجمند داشته‏اند که او را شایسته مقام خلافت و امامت ظاهرى نیز مى‏دانستند و همین امر موجب تشویش و اضطراب دستگاه خلافت گردیده و مهدى به حبس او فرمان داده است.

     زمخشرى در ربیع الابرار آورده است که هارون فرزند مهدى در یکى از ملاقاتها به امام پیشنهاد نمود فدک را تحویل بگیرد و حضرت نپذیرفت، وقتى اصرار زیاد کرد فرمود مى‏پذیرم به شرط آنکه تمام آن ملک را با حدودى که تعیین مى‏کنم به من واگذارى.هارون گفت حدود آن چیست؟امام فرمود یک حد آن به عدن است حد دیگرش به سمرقند و حد سومش به افریقیه و حد چهارمش کناره دریا تا ارمینیه و خزر است.هارون از شنیدن این سخن سخت برآشفت و گفت: پس براى ما چه چیز باقى مى‏ماند؟امام فرمود: مى‏دانستم که اگر حدود فدک را تعیین کنم آن را به ما مسترد نخواهى کرد(یعنى خلافت و اداره سراسر کشور اسلام حق من است).از آن روز هارون کمر به قتل موسى بن جعفر(ع)بست.

     هارون در سفرش به مدینه هنگام زیارت قبر رسول اللّه(ص)در حضور سران قریش و رؤساى قبایل و علما و قضات بلاد اسلام گفت: السلام علیک یا رسول اللّه، السلام علیک یا ابن عم،  و این را از روى فخر فروشى به دیگران گفت.امام کاظم(ع)حاضر بود و فرمود: السلام علیک یا رسول اللّه، السلام علیک یا ابت(یعنى سلام بر تو اى پدر من).مى‏گویند رنگ هارون دگرگون شد و خشم از چهره‏اش نمودار گردید.

    درباره حبس امام موسى(ع)به دست هارون الرشید، شیخ مفید در ارشاد روایت مى‏کند که علت گرفتارى و زندانى شدن امام، یحیى بن خالد بن برمک بوده است.زیرا هارون فرزند خود امین را به یکى از مقربان خود به نام جعفر بن محمد بن اشعث که مدتى هم والى خراسان بوده است سپرده بود و یحیى بن خالد بیم آن را داشت که اگر خلافت به امین برسد جعفر بن محمد بن اشعث را همه کاره دستگاه خلافت سازد و یحیى و برمکیان از مقام خود بیفتند.جعفر بن محمد بن اشعث شیعه بود و قائل به امامت امام موسى(ع)، و یحیى این معنى را به هارون اعلام مى‏داشت.سرانجام یحیى بن خالد،  پسر برادر امام را به نام على بن اسماعیل بن جعفر از مدینه خواست تا به وسیله او از امام و جعفر نزد هارون بدگویى کند.

     مى‏گویند امام هنگام حرکت على بن اسماعیل از مدینه او را احضار کرد و از او خواست که از این سفر منصرف شود و اگر ناچار مى‏خواهد برود از او سعایت نکند.على قبول نکرد و نزد یحیى رفت و بوسیله او پیش هارون بار یافت و گفت از شرق و غرب ممالک اسلامى مال به او مى‏دهند تا آنجا که ملکى را توانست به سى هزار دینار بخرد.

     هارون در آن سال به حج رفت و در مدینه امام و جمعى از اشراف به استقبال او رفتند.اما هارون در کنار قبر حضرت رسول(ص)گفت یا رسول اللّه از تو پوزش مى‏خواهم که موسى بن جعفر را به زندان مى‏افکنم زیرا او مى‏خواهد امت تو را بر هم زند و خونشان را بریزد.آنگاه دستور داد تا امام را از مسجد بیرون بردند و او را پوشیده به بصره نزد والى آن عیسى بن جعفر بن منصور فرستادند.عیسى پس از مدتى نامه‏اى به هارون نوشت و گفت که موسى بن جعفر در زندان جز عبادت و نماز کارى ندارد یا کسى بفرست که او را تحویل بگیرد و یا من او را آزاد خواهم کرد.

     هارون امام را به بغداد آورد و به فضل بن ربیع سپرد و پس از مدتى از او خواست که امام را آزارى برساند اما فضل نپذیرفت و هارون او را به فضل بن یحیى بن خالد برمکى سپرد.چون امام در خانه فضل نیز به نماز و روزه و قرائت قرآن اشتغال داشت فضل بر او تنگ نگرفت و هارون از شنیدن این خبر در خشم شد و آخرالامر یحیى امام را به سندى بن شاهک سپرد و سندى آن حضرت را در زندان مسموم کرد. چون آن حضرت وفات یافت سندى جسد آن حضرت را به فقها و اعیان بغداد نشان داد که ببینند در بدن او اثر زخم یا خفگى نیست.بعد او را در باب التبن در موضعى به نام مقابر قریش دفن کردند.

     بنا به گفته شیخ مفید در ارشاد امام موسى الکاظم(ع)سى و هفت فرزند پسر و دختر داشت که هجده تن از آنها پسر بودند و على بن موسى الرضا(ع) امام هشتم افضل ایشان بود.از جمله فرزندان مشهور آن حضرت احمد بن موسى و محمد بن موسى و ابراهیم بن موسى بودند.یکى از دختران آن حضرت فاطمه معروف به معصومه سلام الله علیها است که قبرش در قم مزار شیعیان جهان است.عدد اولاد آن حضرت را کمتر و بیشتر نیز گفته‏اند.تاریخ وفات آن حضرت را جمعه هفتم صفر یا پنجم یا بیست و پنجم رجب سال 183 ه.ق. در 55 سالگى گفته‏اند.

     امام هفتم(ع)با جمع روایات و احادیث و احکام و احیاى سنن پدر گرامى و تعلیم و ارشاد شیعیان، اسلام راستین را که با تعالیم و مجاهدات پدرش جعفر بن محمد(ع)نظم و استحکام یافته بود حفظ و تقویت کرد و در راه انجام وظایف الهى تا آنجا پایدارى نمود که جان خود را فدا ساخت.

    منابع

     بحار الانوار، مجلسى، ج 48

     اعیان الشیعة، ج 2

     الارشاد الى حجج الله على العباد

     الکامل فى التاریخ(حوادث سال 183)

     تاریخ بغداد، ج 13

     سیر اعلام النبلاء،  ذهبى، ج 6.


      نظرات دیگران ( )

  •    ساعات کاری خیلی از ما نویسنده: رضاحقیقی
    سه شنبه 84/12/16 ساعت 9:12 صبح
     

     

    دوستی داریم که دکان سلمانی دارد و رفقا و مشتریان زیادش - که شکر خدا به دلیل اخلاق خوب و حسنه اش روز به روز رو به تزاید است تعدادشان گاه به شوخی و مزاح از ساعات کاری ایشان گله می کنند . محض مطایبه برنامه کاری روزانه ایشان را بشرح زیر آورده ام.

      

    اگر خاطر مبارکمان به بر خاستن تعاق گرفت - چنانچه یقظه حاصل گردیده باشد- برخاسته و پس از اکل و شرب فراوان ماکولات و مشروبات متعدده آهنگ رفتن می نمائیم بسوی مکسب که افضل اعمال است اکل و شرب، چنانچه آمده است :

    کلوا واشربوا ما استطعتم من قوه  

    بخورید و بیاشامید تا آنجا که توان دارید

    باری پس از آغاز عمل در مکسب و اصلاح امور ناس  بانگ اذان بگوش خواهد رسید و بالفور قصد منزل نموده که گفته اند :

    اول وجود ثم السجود

    و باز از باب کلوا و اشربوا حتی تنفجروا قیام به امر انفجار می نماییم ، تا کی رسد زمان سجود!

    پس از طی فقراتی از نوم به شرط مشارطه بر خاسته و بعد از محاسبه حساب وجوهات حاصل از امورات صلاحیه و ارایه اتم و اکمل آنها به ساحت  پر فیض زوجه کثر ... امثالها راهی مجدد مکسب می شویم.

    پس از گذشت ساعاتی از عمر عزیز و اشتغال مجدد به امر اصلاح ناس نوای جرس کاروان آدمیان بسوی بیوت ، زمان رحیل را ندا می دهد.

    زمان ، زمان بازگشت به دولتسرا با قصد انعدام ما بقی اغذیه و اطعمه و اشربه بشرط البقا است.


      نظرات دیگران ( )

  •    وطن پرستی یا معبودی بنام وطن نویسنده: رضاحقیقی
    چهارشنبه 84/12/10 ساعت 6:30 صبح
     

     

    در وبلاگ دوستی اشاره ای دیدم به مطالب ایران پرستان!! سری به آنجا زدم.

    بگذریم از لحن بی ادبانه و موهن شان  نسبت به هر غیر ایرانی که مانند اعراب جاهلی است که به غیر عرب عجم می گفتند و اهل معنا ، معنی آنرا می دانند و پرداختن به این مطلب مجالی دیگر می طلبد.

    ایرانی و ایرانی بازی و ایران پرستی  و کلا تعصب و ملی گرایی و ناسیو نالیسم ساخته استعمار است. اینها بازی دادن ملیت های مختلف است برای ایجاد تفرقه.در خود این یک ملیت هم ترک به ترک بودن و کرد به کرد بودن خودشان افتخار می کنند و همین ملت ایران !! هم صد تکه می شود با بازی استعمار.

    آقا جان ! اینها از وحدت مسلمین می تر سند و گوش ساده دلانی را با ملیت و قومیت پر کرده اند و در جای جای جهان شاهد در گیری ها و جنگهای قومی بوده و هستیم . بروید ببینید متون وطن پرستی ملل دیگر را که صد برابر مرده ریگ هخامنش و اردشیر پرت و پلای افتخاری دارند.

    از نمدن بد نمی گویم!سابقه تمدن و پیشینه متمدنانه  بسیار زیباست. آثار باستانی ما نشانه پیشینه تمدن آدمی در این قسمت از زمین است

    ( که آریایی های بزرگ ساکنان اصلی آنرا در فلات ایران نابود کرده و در شبه قاره هند هم به سمت جنوب راندند) و همه انسانها باید در حفظ آنها بکوشند. روی این حرفی نیست.روی عقب به سه هزار سال پیش حرف است. روی افتخار به چهار تا سنگ و چوب حرف است. اگر بحث ، بحث هنر است مثلا ، که همانقدر که  به ستونهای آپادانا و تخت جمشید  افتخار می کنیم که بعله ! این هنر معماری است! همانقدر هم باید به دیوار چین و اهرام مصر بنازیم که این ها هم هنر معماری و فن مهندسی است.

    آیا همانقدر که اینها نشانه ظلم و پلیدی و بهره کشی و استثمار بودند ،این سلسله جلیله پادشاهان ایرانی نیز از آن بهره مند نبودند؟

     هرچه دست و پا بزنید و بگوئید از خوبی و پاک نهادی پادشاهان  ایران زمین ، می بینید که در اساطیر دور ترین ملل نیز نسبت به فرما نروایانشان مانند آنرا خواهید یافت و هر چه از خصوصیت سر زمین و کشور تان نیز هم !!!

     

                        

     

    این مطلب تیغ کشی را نیز در وبلاگ " اصحاب کهف"  دیدم. عکس های مفصل تری در آنجا هست که خوب است رجوع کنید. فقط محض نمونه آوردم این دو عکس را و مقایسه کنید مراسم تیغ کشی مسیحیان را با مراسم قمه زنی و قفل زنی خودمان و بیابید ریشه این عمل را با توجه به سابقه تاریخی مسیحیت بر اسلام و ایضا با توجه به عدم وجود امر قمه زنی و ... در متون شرعی اسلامی!

    در مورد عَلَم و علامت کشی هم تحت همین عنوان در تحقیقاتتان به مطالبی خواهید رسید! بقول حضرات: خُذ فاغتنم!!

     

                                              


      نظرات دیگران ( )

  •    آغاز نویسنده: رضاحقیقی
    یکشنبه 84/12/7 ساعت 10:47 صبح
     

     

     

    « بگذارید این طوری بگویم که حیف است، واقعاً حیف ، که از دست بدهم این دو سه چند کلمه مجال و مهلت  خلوت ننوشته را که بدست آوردم.

    این است که می خواهم و می کوشم کاملا مغتنم و عزیز بشمارم این دو سه چند سطر فرصت محدود را .»

    -البته محدودیت از جانب وقت من است  نه گنجایش این مقال-  و به حرفهای نه چندان لازم که نه! بیهوده و مزخرف و لاطائل، که باب و رایج است در عمده این بساط ها، تلف  نکنم.

    من که خیال این کار دارم ، حال اگر خدا بخواهد و عمری و مهلتی و رخصتی باشد!

      

     


      نظرات دیگران ( )